جمشید و جمک

راویان قصه های سه گانه روز اول عشق، زنانی هستند که در کنار آن مردان بزرگ می زیسته اند، و تا کنون به دیدار نمی آمده اند. چرا که در کنار هر مرد بزرگ و خداگونه، زنی، همسری می زیسته است در شان و منزلت او، که خود عاشقی بی نظیر بوده است، در حد اسطوره ها و افسانه ها و قصه هایی که تا کنون خوانده ایم. بار اول، لوییزا، دختر حوا راوی بود و این بار، جمک، از سرگذشت برادر و همسر خود جمشید می گوید.

جمشید و جمک، سومین رمان پژوهشی محمد محمدعلی در سه گانه ی روز اول عشق است، جمشید، پادشاه افسانه‌ای هند و ایرانی است. او در میان هندیان به مقام خدایی رسید که روان مرگان را پس از مرگ به آن جهان راهنمایی می کند، و در ایران نیمه خدایی شد که برای نخستین بار تمامی سرزمین های جهان را متحد کرد و تمدن آریایی را گستراند. جمشیدشاه رد تفکر ملی ایرانیان جایگاهی ویژه دارد. به گفته ی متون کهن، در زمان شهریاری هفتصد ساله ی جمشید، در جهان بیماری و مرگ و جنگ نبود. مردم فقط به ساختن جهان مشغول بودند. معماری، طبقه بندی مشاغل، پزشکی و وسایل حمل و نقل از جمله گردونه، در زمان او ساخته شد. جمشید دیوان را مقهور خود کرد و از آن ها برای برپایی تمدن عظیم آریایی استفاده کرد و سرانجام،‌غرورش، او را به نفرین ایزدی گرفتار کرد و تمام تمدن عظیمی که ساخته بود، به دست شاه اهریمنی، ضحاک ماردوش، افتاد و هزار سال تاریکی سرزمین ایران را فراگرفت، تا این که فریدون، از نسل جمشید، به پشتیبانی کاوه ی آهنگر، به خونخواهی جمشید و قربانیان ضحاک به پاخاست.
در این زمان، جمک، خواهر و همسر جمشید، به روایت سرگذشت پرشکوه و در عین حال غمباز این شاه افسانه ای، از آغاز تا سقوطش می پردازد.